پایگاه تخصصی شعرحضرت ابوالفضل علیه السلام

یل کربلا وشهادت خاندان نبوت:

پس از شهادت اصحاب پاکباز و روشن ضمیر امام ، رادمردان خاندان پیامبر چون هُژبرانى خشمگین براى دفاع از ریحانه رسول خدا و حمایت از حریم نبوت و بانوان حرم ، بپا خاستندوبه شهادت رسیدند اولین کسی که به میدان جنگ رفت علی اکبر بود .

فرزند حسین با دلاورى بى مانندى به نبرد پرداخت تا آنکه عده زیادی را به هلاکت رساند در این هنگام ، خبیث پست مرة بن منقذ عبدى گفت:«گناهان عرب بر دوش من اگر پدرش را به عزایش ‍ ننشانم »
و به طرف شبیه رسول خدا تاخت و ناجوانمردانه از پشت با نیزه ضربتى به کمرش زد و با شمشیر، سرش را شکافت . على دست در گردن اسب کرد به این پندار که او را نزد پدرش بازخواهد گرداند تا براى آخرین بار وداع کند، لیکن اسب او را به طرف اردوگاه دشمن برد و آنان على را از همه طرف محاصره کردند و با شمشیرهایشان او را قطعه قطعه کردند تا آنکه انتقام خسارات و تلفات خود را بگیرند.

على صدایش را بلند کرد:

«سلامم بر تو باد اى اباعبداللّه ! اینک این جدم رسول خداست که مرا با جام خود نوشاند که پس از آن تشنه نمى شوم ، در حالى که مى گفت : براى تو نیز جامى ذخیره شده است»

باد، این کلمات را به پدرش رساند، قلبش پاره پاره شد. بند دلش از هم گسیخت ، نیرویش فرو ریخت ، قدرتش را از دست داد. شتابان خود را به فرزند رساند، گونه بر گونه اش گذاشت . پیکر پاره پاره فرزند بى حرکت بود، امام با صدایى که پاره هاى قلبش را در خود داشت و چشمانى خونبار مى گفت.

 خداوند قومى را که تو را کشتند، بکشد، پسرم ! چقدر آنان بر خداوند و هتک حرمت پیامبر، جسارت دارند! پس از تو، خاک بر سر دنیا باد». عباس ( علیه السّلام ) در کنار برادرش بود، با قلبى آتش گرفته و پاره پاره از رنج و درد از مصیبتى که بر سرشان آمده بود. چرا که پسر برادرش که یک دنیا فضیلت و افتخار بود به شهادت رسیده بود. چقدر این فاجعه هولناک و چقدر مصیبت دهشتناکى است !

تمامی کسانی که از خاندان نبوت باقی مانده بودند براى دفاع از امام و ریحانه رسول خدا بپاخاستند و به شرف شهادت نایل شدند. پس از آنان از خاندان نبوت جز برادران امام و در راسشان عباس ، کسى باقى نماند. عباس در کنار برادر به عنوان نیرویى بازدارنده عمل مى کرد و ایشان را از هر حمله و تجاوزى حفظ مى نمود و شریک تمامى دردها و رنجهاى برادر بود.

قلب ابوالفضل از رنج و اندوه فشرده شده بود و آرزو مى کرد که مرگ ، او را در رُباید و شاهد این حوادث هولناک ، که هر زنده اى را از پا درمى آورد و بنیاد صبر را واژگون مى کرد و جز صاحبان عزیمت از پیامبران که خداوند آنان را آزموده و بر بندگان برترى داده ، کسى طاقت آنها را نداشت نباشد.

از جمله این حوادث هولناک آن بود که ابوالفضل ( علیه السّلام ) هر لحظه به استقبال جوان نورسى مى شتافت که شمشیرها و نیزه هاى بنى امیّه اندام او را پاره پاره کرده بودند و صداى بانوان حرم را مى شنید که به سختى بر عزیز خود مویه مى کردند و بر صورت خود مى کوفتند و ماههاى شب چهارده را که در راه دفاع از ریحانه رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله ) به خون تپیده بودند، در آغوش مى گرفتند.

علاوه بر همه اینها، ابوالفضل برادر تنهاى خود را میان انبوه کرکسانى مى دید که براى تقرب به جرثومه دنائت ، پسر مرجانه ، تشنه ریختن خون امام هستند، لیکن این محنتها و رنجها عزم حضرت را براى پیکار با دشمنان خدا و جانبازى در راه نواده پیامبر اکرم(صلّى اللّه علیه و آله) جزم مى کرد و ایشان مصمم تر مى شدند.
مظلومیّت، تنهایی و تشنگی بی‏تاب کننده بود. امّا عباس، همچنان پرچم مبارزه را استوار در دست داشت و سایه وار در پی امام حسین بود وخود را سپر حفاظتی او ساخته بود.

قمر بنی هاشم

قمربنی هاشم و برادرانش در روز عاشورا:

پس از شهادت جوانان اهل بیت ( علیهم السّلام ) عباس قهرمان کربلا به برادران خود رو کرد و گفت اینک من به جاى پدر شما هستم و میل دارم ببینم شما در برابر چشم من در راه اسلام و یاورى حضرت امام حسین( علیه السلام) فداکارى نمایید.

وی همچنین فرمود:

اینک در میدان نبرد درآئید و مخلصانه در راه یارى دین خدا با دشمنان او کارزار نمایید زیرا یقین مى دانم از این عمل ، زیانى نخواهید دیدبدانان گفت :

به پیش تازید تا ببینم که براى خدا و رسولش خیر خواهى نموده اید، زیرا شما را فرزندانى نیست .

از برادران بزرگوارش خواست خود را براى خدا قربانى کنند و خالصانه در راه خدا و رسولش جهاد نمایند و در جانبازى خود به چیز دیگرى اعم از نسب و غیره نیندیشند. ابوالفضل متوجه برادرش عبداللّه گشت و گفت :
« برادرم ! پیش برو تا تو را کشته ببینم و نزد خدایت به حساب آورم».

آن رادمردان نداى حق را لبیک گفتند و براى دفاع از بزرگ خاندان نبوت و امامت ، حسین بن على( علیه السّلام) پیش تاختند.

Pic-Katibe1

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی