پایگاه تخصصی شعرحضرت ابوالفضل علیه السلام

۳۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر حضرت ابوالفضل» ثبت شده است

ببند گردن من را به پای زنجیرت

بیا بزن سر من را حلال شمشیرت

[ صلوات ]
غلام عباس(ع)

تو آبی و به آب تو را احتیاج نیست

پس این فرات بود که با تو وضو گرفت

[ صلوات ]

غلام عباس(ع)

دل من مست و پابست  ابالفضل (ع)
وفا گردیده سرمست اباالفضل(ع)
به یکتایی  حق این حرف حق است 
ستون آسمان دست ابالفضل (ع) 

شاعر : مهدی طهماسبی

 

غلام عباس(ع)

تو ماهی و از نور و صفا لبریزی

دریایی و در کام عطش می ریزی

دستان تو هر روز اگر قطع شوند

با نام علی "ع" دوباره بر می خیزی 

شاعر : سید اکبر سلیمانی

 

غلام عباس(ع)

ای در شب چشمان تو مهتاب گرفتار

دریا شده بعد از تو به گرداب گرفتار

گیرایی می از نفس شعله ور توست

در هرم لب توست می ناب گرفتار

غلام عباس(ع)

از آب، برایش آبرو کافی بود

آن لحظه عطش برای او کافی بود

شاید که لبی تشنه نمی ماند آن روز

یک مشک و یک دست عمو کافی بود 

شاعر : محمود رحیمی

 

غلام عباس(ع)

در پیش تو عشق مشق غیرت می کرد

غیرت به شجاعتت حسادت می کرد

از عرش خدا به کربلا آمده بود

با دست بریده ی تو بیعت می کرد 

شاعر : جلیل صفر بیگی

 

غلام عباس(ع)

گدای او شدن ' زشتی ندارد

حساب اوسرانگشتی ندارد

گدایی کن که سقا دست به نقد است

 چک عباس(ع) برگشتی ندارد ...

غلام عباس(ع)