پایگاه تخصصی شعرحضرت ابوالفضل علیه السلام

۲۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر حضرت ابوالفضل العباس» ثبت شده است


همه آباد نشینان ز خرابی ترسند
من خرابت شدم و دم به دم آبادترم

غلام عباس(ع)


ای خداوند ادب، بنده ی عشق
کشته مهر و وفا، زنده عشق

ادب و عشق و وفا، مرهونت
همت و جود و سخا، مدیونت
غلام عباس(ع)

ای چشم تو بیمار ، گرفتار ، گرفتار

برخیز چه پیشامده این بار علمدار

گیریم که دست و علم و مشک بیفتد

برخیز فدای سرت انگار نه انگار

شاعر:فاضل نظری

غلام عباس(ع)


روضه خوانان بنویسند که آب آورده

مشکی از آب نه،از باده ی ناب آورده

مست کرده است زن و پیر وجوان را عباس

ساقی از علقمه انگار شراب آورده

غلام عباس(ع)

این کیست اینکه جلوه ی ایمان فاطمه است  

گفتم که جلوه،نه،که دل و جان فاطمه است

در کربلا حسین دگر را بروز داد

عباس رشد کرده ی دامان فاطمه است

غلام عباس(ع)


آب را گِل نکُنید

شاید از دور علمدارِ حسین

مشکِ طفلان بر دوش

زخم و خون بر اندام

غلام عباس(ع)


نفس خسته عیسی فقط عباس است
ذکر جادویی موسی فقط عباس است
سر در قلعه یوسف ز طلا بنوشتند
همه دیوانه و لیــلا فقط عباس است

غلام عباس(ع)

راه من ، از کثرت دشمن ، زهر سو بسته بود
داغها پی در پی و غم ها به هم پیوسته بود

بس که از میدان ، درون خیمه ، آوردم شهید
بود سرتاپای من خونین و زینب خسته بود

غلام عباس(ع)