پایگاه تخصصی شعرحضرت ابوالفضل علیه السلام

تو تا بودی حرم آسایشی داشت

و زینب خواهرم آرامشی داشت

نشد قولی دهی پایش نباشی

اگر از تو سکینه خواهشی داشت

غلام عباس(ع)

چهره ی اهل حرم از غمت افروخته است

از بهم ریختگی ات دل من سوخته است

هر چه کردم  نشد از  خاک تکانت بدهم

تیر بدجور تنت را  به زمین  دوخته است

شاعر: محمد حسن بیات لو

غلام عباس(ع)


بد جـور سرت بـه دردِ سـر افتاده

در اَبـرویِ تـو زخـمِ تـبـر افتاده

با آب چه کرده ای که آتـش شده و

دنـبـالِ لـبِ تـو در بـه در افتاده

غلام عباس(ع)


حضرت عباس علیه السلام
روی دستـان مـادرت خـوابی
مثل خورشیدی و تو می تابی
بـاب فضلی  و  بـاب حاجاتـی

غلام عباس(ع)


بس که دست دلبرم مشکل گشایی می کند

 خلق می گویند این سقا خدایی می کند

 گر چه از فرط گنه بیگانه گشتم با دلش

 اوست دائم با دل من آشنایی می کند

غلام عباس(ع)


نوای سینه فقط با ابالفضل است

یگانه صاحب پرچم فقط ابالفضل است

رایت اند همه خلق و پادشاه است او

بدان که مالک ما هم فقط ابالفضل است

غلام عباس(ع)


دامن علقمه و باغ گل یاس یکی است 
قمر هاشمیان بین همه ناس یکی است 

سیر کردم عدد ابجد و دیدم به حساب 
نام زیبای اباصالح و عباس یکی است

غلام عباس(ع)


الحق که به تو ، نام قمر می آید
ای ماه ترین عموی دنیا عباس …

غلام عباس(ع)