پایگاه تخصصی شعرحضرت ابوالفضل علیه السلام

حکومت امام علی(ع):

مساله قطعى و مورد قبول همگان انتخابى بودن امیرالمؤ منین به خلافت است . حضرت از طرف تمامى طبقات مردم به خلافت برگزیده شد و در راس ‍ آنان نیروهاى مسلحى بودند که حکومت عثمان را سرنگون کردند. آنان با شوق تمام به سوى امام شتافته و ایشان را خلیفه بلامنازع معرفى کردند و زمام امور را بدیشان سپردند. این انتخاب مورد قبول مردم تمامى شهرها و مناطق اسلامى واقع شد، تنها اهل شام و چند تن از اهل مدینه مانندسعد بن ابى وقاص ، عبداللّه بن عمر و برخى امویان که حکومت امام را آغاز عدالت اجتماعى و پایان انحصار قدرت و ثروت خودشان مى دانستند و سیاستهاى امام را مغایر با مطامع خود مى شناختند، از بیعت سرباز زدند و حکومت حضرت را نپذیرفتند. امام نیز طبق فرمان اسلام مبتنى بر آزادى همه مردم چه موافق حکومت و چه مخالف آن به شرط آنکه از این آزادى سوء استفاده نکنند و دست به فساد و فتنه انگیزى نزنند، بر آنان سخت نگرفت و در تنگنا نگذاشت و از قوه قضائیه و اجرائیه اتخاذ تصمیماتى قاطع علیه آنان را خواستار نشد. این آزادى را بلوا و آشوب طلبى ، شورش مسلحانه علیه دولت و هرگونه توطئه محدود مى کند و در آن صورت است که دولت اسلامى ملزم به مهار آنان و به کارگیرى قوانین خاص علیه سوء استفاده کنندگان است.

به هر حال ، انتخاب امیرالمؤ منین و بیعت با ایشان با رضایت کامل قاطبه مردم و فرزندان ملتهاى اسلامى روبه رو شد و همگان خشنودى خود را از این انتخاب و بیعت به گونه اى آشکار کردند که هیچ یک از خلفاى پیشین یا پس ‍ از حضرت از آن بهره مند نشدند.

به مجرد به دست گرفتن حکومت ، حضرت به شکلى مثبت و فراگیر، عدالت خالص و حق ناب را عرضه کرد و هرگونه مصلحت شخصى را که سود آن به خود یا بستگانش مى رسید کنار گذاشت و مصالح تهیدستان و بینوایان را بر تمام مصالح دیگر مقدم داشت . خرسندى و سعادت حضرت آن بود که اقشار مردم را در خیر و سعادت و دور از فقر و درماندگى ببیند. در تاریخ شرق هرگز حکمرانى بدین پایبندى به حق و حقیقت و دلسوزى و محبت به محرومان و بینوایان دیده نشده است.

در اینجا ناگزیریم برخى مسایل حکومت امام( علیه السّلام ) را بیان کنیم ؛ زیرا ارتباطى استوار با سیره و روش فرزندش ابوالفضل ( علیه السّلام ) دارد. از این زاویه مى توان چشمه جوشانى که ابوالفضل را سیراب کرد، بهتر شناخت و تربیت والاى فرزند را در دامان چنین پدرى پیشاهنگ عدالت اجتماعى در زمین نیکتر دریافت . در دامان پدر بود که قربانى شدن در راه خدا و فداکارى را آموخت  همچنین با نگاهى به کارنامه حکومت امیرالمؤ منین ، انگیزه هاى سر باز زدن نیروهاى آزمند و منحرف ، از بیعت با حضرت و ایستادن در برابر ایشان و جنگ با ایشان و پس از شهادتشان با فرزندانش را دریافت

شهادت امام (ع):

امام محنت کشیده در حومه کوفه ، در میان انبوه مشکلات و بحرانهایى که به دنبال یکدیگر فرا مى رسیدند، مى دید که باطل و تباهى معاویه در حال استوار شدن و نیرومندى است و شر و ناراستى او فراگیر مى شود، لیکن او نمى تواند دست به کارى زند تا اوضاع نابسامان اجتماعى را که هشدارى بود براى غروب حکومت حق و پاگرفتن حکومت ظلم و جور، بهبود بخشد.

رنج و اندوه ، قلب امام را درهم فشرده بود. پس دستان مشتاق را به دعا بلند کرد و با حرارت از خداوند خواست تا او را از این جهان پرفتنه و باطل راحت کند و به جوار خود منتقل کند. خداوند نیز دعاى حضرت را اجابت کرد؛ گروهى از جنایتکاران خوارج ، در مکه کنفرانسى تشکیل دادند و پس از یادآورى کشته هایشان که شمشیر حق در نهروان ، سرهاى آنان را درو کرده بود و اظهار تاءسف و دریغ بر آنان ، به بحث از مشکلات و فتنه هاى عالم اسلامى و شکافى که رخ داده بود، پرداختند و به گمان خود، عامل آنها را امام على (ع)، معاویه و عمرو عاص دانستند. پس تصمیم گرفتند آنان را ترور کنند و براى این کار، زمان خاصى در نظر گرفتند. عبدالرحمن بن ملجم یهودى زاده به شهادت رساندن امام امیرالمؤ منین را به عهده گرفت . ناگفته نماند که این کنفرانس در برابر چشم و گوش حکومت محلى مکه تشکیل شد و به احتمال زیاد با آن در ارتباط بود و نیروهاى منحرف و مخالف امام ، به ابن ملجم کمک مالى دادند تا حضرت را به شهادت برساند.

به هر حال ، ابن ملجم با انبانى از شر براى اهل زمین و حوادثى ویرانگر براى مسلمانان ، راه کوفه را در پیش گرفت و به مجرد ورود، با مزدور امویان اشعث بن قیس منافق تماس گرفت و ماموریت خود را با او درمیان گذاشت . اشعث او را به ارتکاب این جنایت تشویق کرد و انواع کمکها را براى انجام مقصود، در اختیارش گذاشت .
در بامداد شب نوزدهم ماه رمضان ماه مبارک خداوند پیشواى موحدان و سید متقیان ، راه مسجد را درپیش گرفت تا نماز صبح را ادا کند. به خداوند روى آورد. به نماز خواندن پرداخت و هنگامى که سر از سجده برداشت ، آن یهودى زاده بر او تاخت و سر مبارکش را با شمشیر شکافت ؛ سرى که گنجینه اى از علم و حکمت و ایمان بود و در آن جز اندیشه خیرخواهى براى محرومان و درماندگان و گسترش حق و عدالت میان مردم و نشر احکام الهى ، چیزى نبود.

هنگامى که حضرت سوزش شمشیر را حس کرد، لبخند پیروزى و خرسندى بر لبانش ظاهر شد و گفت :
« به خداوند کعبه ، رستگار شدم»

P1

اى امام مصلحان ! به راستى که رستگار شدى ، زندگیت را براى خداوند بخشیدى و خالصانه و موحدانه در راهش جهاد کردى ، آرى ، اى امام متقیان ، رستگار شدى ؛ زیرا در تمامى زندگیت ، نه نیرنگ زدى ، نه فریب دادى و نه مداهنه کردى ، بلکه به سید رسولان ، پسر عمّت ( صلّى اللّه علیه و آله ) اقتدا کردى و با بصیرتى تمام پیش رفتى ، حقا که رستگارى بزرگ همین بود.

اى امام فرزانه ! تو رستگار شدى ؛ زیرا دنیا را آزمودى و آن را سراى ناپایدار و فناپذیر یافتى ، پس سه طلاقه اش کردى و از لذات زودگذر آن و خوشیهایش روگرداندى و به سوى خداوند شتافتى و آنچه را مى پسندیدى و تو را به آستانش نزدیکتر مى کرد، انجام دادى.

حضرت را به خانه اش رساندند، چشمان مردم گریان و دلهایشان پریشان گشت و غم و اندوه وجودشان را فراگرفت.
امام با آرامش و سکینه خاطر، متوجه مبداء هستى شده و در راز و نیاز با حضرت حق ، فرو رفته بود و از آن درگاه ، همنشینى و مرافقت پیامبران و اوصیا را خواستار شده بود. سپس حضرت یکایک فرزندان را از نظر گذراند و توجه و محبتى خاص به فرزندش ابوالفضل ( علیه السّلام) کرد؛ زیرا از پس پرده غیب دریافته بود که عباس از برافرازندگان پرچم قرآن خواهد بود و به یارى برادرش ریحانه رسول خدا(صلّى اللّه علیه و آله ) و بزرگترین مدافع رسالت اسلام برخواهد خاست.

 ضریح اقا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی