پایگاه تخصصی شعرحضرت ابوالفضل علیه السلام

تحریف تاریخ وسخن سست:

از خنده آورترین و ناحق ترین سخنان ، گفتاربرخی تاریخ نویسان در مورد سخنان عباس (ع)به برادرانش است مثلا ابن اثیر که گفته :« عباس به برادران خود گفت : پیش بروید تا از شما ارث ببرم ؛ زیرا شما فرزندى ندارید!!».
این سخن را گفته اند تا از اهمیت این نادره اسلام و این مایه افتخار مسلمانان بکاهند.
همچنین ابن جریر طبرى که در تاریخ خود مى گوید: پنداشتند که عباس به برادران مادریش ، عبدالله و جعفر و عثمان ، گفت : اى فرزندان مادرم ، براى نبرد پیش افتید تا از شما ارث برم ، زیرا شما فرزندانى ندارید (که وارث شما باشند) آنان هم پذیرفتند و رفتند و کشته شدند!! همچنانکه ابوالفرج اصفهانى نیز در مقاتل الطالبیین مدعى شده است که ، عباس ‍ علیه السلام برادرش جعفر را که فرزندى نداشت به صحنه مبارزه فرستاد تا میراثش به او رسد.پس هانى بن ثبیت بر او حمله برد و او را به قتل رساند!!!  نیز در کتاب مقتل العباس آمده است : ابوالفضل علیه السلام برادران تنى خود را به میدان جنگ فرستاد. پس همگى آنان کشته شدند و عباس علیه السلام میراث آنان را در اختیار گرفت !!!!! سپس خود به میدان رفت و کشته شد و ارث همگى به عبیدالله (فرزند عباس علیه السلام) رسید و عمویش عمر بن على با او در این زمینه به منازعه برخاست ، سپس میان آن دو با پرداخت مقدارى ، مصالحه برقرار شد!!!  از میان مورخین و ارباب مقاتل ، تنها این تاریخ نویسان مدعى آن شده اند. پس از آنها علامه مجلسی وعلامه بحرانی ناآگاهانه از این دونفر مطلب راگرفتند ونقل کردند اما شخص بصیر و آگاه خود مى داند که این اتهام تا چه حد از واقع بدور است ، و من نمى دانم چگونه آنان ادعاى ارث و میراث ابوالفضل (علیه السلام) از برادرانش را نموده انداین مطلب چند اشکال دارد زیرا:

اولا بر فرض صحت آن مادرشان ام البنین – که در طبقه بالاترى از نظر ارث قرار داشت – در آن هنگام زنده بود و با وجود مادر، ارث به برادر نمى رسید، و مسلما عباس علیه السلام که در خانه صاحب دین بزرگ شده ، به این احکام ناآگاه نبوده است . بعلاوه این گونه نیت و کردار، در اوضاع و احوالى چون روز عاشورا، حتى از پست ترین مردم نیز کمتر سر مى زند، تا چه رسد به شخصیتى چون ابوالفضل که اسوه صفا و وفا و عشق و پاکى است .

آیا ممکن است مایه سرافرازى بنى هاشم در آن ساعات هولناک که مرگ در یک قدمى او بود و برادرش در محاصره گرگان اموى قرار داشت و یارى مى خواست و کسى به یاریش نمى آمد و مویه بانوان حرم رسالت را مى شنید، به مسایل مادى بیندیشد؟! در حقیقت حضرت عباس در آن لحظات به یک چیز مى اندیشید و بس ؛ اداى وظیفه و شهادت در راه سبط پیامبر همان راهى که اهل بیت او پیمودند.

علاوه بر آن ، ام البنین مادر این بزرگواران زنده بود و اگر قرار بود ارثى تقسیم شود، او بود که ارث مى برد؛ زیرا در طبقه اول میراث بران قرار داشت.

وانگهی ، پدرشان امیرالمؤ منین هنگام وفات نه زرى بجا گذاشت و نه سیمى ، پس فرزندان امام از کجا دارایى به هم زده بودند؟!که آن بزرگوار در آن روز حساس چشم داشتی به آن اموال داشته باشد تا چنین برنامه ای را اجرا کند !!!
براستى ، در آن هنگامه خون و شمشیر، که هر کس جان و مال خود را فراموش ‍ مى کند، چه کسى است که در آن موقعیت خطیر، برادرانش را به کام مرگ فرستد تا خود وارثشان شود! به ویژه آنکه این عمل از سلحشورى سر زند که مى داند خود هم بعد از آنان باقى نخواهد ماند و از مالشان بهره اى نخواهد برد و تنها براى آنکه چیزى نصیب اولادش ‍ شود دست به چنین کارى برد!

آرى ، چه سخن زشت و اتهام دروغینى به آن سید بزرگوار بستند تا بر راستاى قامتش خط انحراف بربندند!
پس تو اى تاریخ نگار باانصاف ! چگونه راضى شدى که این اتهام را به کسى بربندى که معلم شهامت و اخلاق و کریمانه بود و جان مطهر خود را فداى حجت زمانش نمود؟! و چگونه آن کردار، زیبنده دانش پژوه دانشگاه نبوت و پرورش یافته مکتب امامت ، که از محضر امیر مؤ منان على علیه السلام و دو امام همام علیه السلام کسب و علم و فیض ‍ نموده است ، تواند بود؟

در صورتیکه ما اگر در مقدم داشتن برادرانش براى جنگاورى بخوبى دقت نماییم ، متوجه مى شویم که عباس( علیه السلام) چگونه در برابر سیدالشهدا علیه السلام – که جگر گوشه رسول الله صلى الله علیه و آله و پاره دل زهراى بتول بود – بزرگمنشى و نهایت فداکارى خود را آشکار ساخت . زیرا واضح است که هدف او از پیش فرستادگان برادران این بوده است که:

۱- به درجه رفیع شهادت رسند و قمر بنى هاشم علیه السلام در مصیبت آنان بسیار محزون شده و صبر بسیار پیشه سازد و به اجر جزیل الهى نایل شود، و نیز خواهان انتقام و عذاب خداوند براى خون به ناحق ریخته آنان گردد.
و شاهد این امر، سخن خود ابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبیین است که از عباس ‍ علیه السلام نقل مى کند که به برادرش عبدالله گفت : به پیش تا اینکه کشته ببینم و صبر در این مصیبت را به حساب خداوند بگذارم و نزد او ماجور باشم ؛ پس او اولین کسى بود که از میان برادرانش کشته شد.

ابو حنفیه دینورى نیز در الاخبار الطوال آورده است که عباس به برادرانش گفت : جانم به فدایتان ! به پیش تازید و از سرورتان حمایت کنید، تا اینکه در پیشگاه وى به کام مرگ در ایید. پس آنان همگى به صحنه نبرد رفتند و کشته شدند.
و اگر ابوالفضل( علیه السلام) براى بهره ورى از میراث آنان ، ایشان را به میدان جنگ فرستاده بود، دیگر معنایى براى صبر بر مصیبت برادرش و انتظار پاداش الهى ، و نیز دلیلى بر سخن جانم به فدایتان – آن هم جان شریف حضرتش – وجود نداشت.

۲- نیز بدان علت برادرانش را براى جنگ بسیج نمود و پیش از خود به میدان فرستاد، که از فداکارى و ایثار آنان در راه دین و تحت لواى سیدالشهدا علیه السلام اطمینان حاصل نماید. شاهد بر این امر، سخن شیخ مفید در ارشاد و ابن نما در مثیرالاخوان است که نقل مى کنند، عباس علیه السلام خطاب به برادرش گفت:

 به صحنه برو نبرد روید تا اینکه نسبت به خدا و پیامبرش صلى الله علیه و آله خیر خواهى نموده اید، زیرا شما را فرزندانى نیست.

و قمر بنى هاشم (علیه السلام) با این کلام ، بهیچوجه قصد فریب آنان را نداشت و تنها مى خواست مقدار ولایت و علاقه آنان به سرور مظلومان را به دست آورد و این فرمان ، در حقیقت ، مهر و لطف بدانان و ارشادشان به امر خیر و صلاح ، در برابر حق و برادرى آنان بر حضرتش مى باشد.

۳-یکی از وظایف اسلامی حفظ افضل واشرف است وبه همین مقدار که برادران زودتر به جنگ می رفتند وتاخیر در شهادت امام حسین (ع) میشد تاخیر در افضل واشرف می شد

 ۴- فعالیت نمودن ومردم را برای جهاد دعوت کردن وآماده نمودن یک نوع جهاد است ودارای پاداش است لذاحضرت اباالفضل (ع)برادران خود را برای جهاد در راه خدا آماده مینمود

 در اینجا مانع دیگرى از ارث برى ابوالفضل (علیه السلام) – حتى اگر معتقد به وفات ام البنین سلام الله علیه در آن هنگام شویم – وجود دارد، و آن این است که : در صورتیکه عباس علیه السلام هم شهید مى شد، فرزندانش نمى توانستند از آن میراث بهره اى ببرند؛ زیرا برادران و خواهران پدرى ابوالفضل علیه السلام (همچون عمر اطرف ، عبیدالله نهشیله ، حضرت سیدالشهدا، زینب کبرى ، ام کلثوم و رقیه و…) در قید حیات بودند و با وجود آنان ارث تنها مختص عباس (علیه السلام) نمى شد، بگذریم که تاریخ شهادت مى دهد ام البنین در آن هنگام زنده بود و بعد از ورود موکب خاندان عصمت به مدینه ، در مصیبت چهار پسر گرانقدرش به سوگ نشست و با ایشان مرثیه سرود.
البته به نظر مى رسد که سخنان بى اساس طبرى و همقطاران وى ناشى از این امر است که آنان در کلام حضرت عباس علیه السلام که فرمود: زیرا شما فرزندانى ندارید، هیچ تفکر و دقت نکرده و مقصود از آن را استفاده وى از میراث برادران ! تصور نموده ، و با این عدم تعمق و خود راءیى روى تاریخ را سیاه کرده اند؛ در حالیکه مقصود قمر بنى هاشم علیه السلام آن بود که شما فرزندانى ندارید که نگران آنها باشید و شما را از شهادت در راه خدا و رسیدن به سعادت جاودانه باز دارند.

ضمنا جناب شیخ عبد الحسین حلى احتمال داده که ارثکم یعنى از شما ارث برم ، با ارز بکم یعنى به مصیبت شما دچار شوم ، در کتابت اشتباه شده باشد، و این سخن بعید نیست احتمال نزدیکتر، سخن شیخ آقا بزرگ تهرانى ، مؤ لف مجموعه ارزشمند الذریعة الى تصانیف الشیعة است که حدس مى زند ارثکم با ارثیکم یعنى به سوگ و مرثیه شما بنشینم ، اشتباه شده باشد. که در این صورت ، مقصود ابوالفضل علیه السلام اولا ارشاد آنان به راه حق ؛ ثانیا بسیج آن مجاهدان به جبهه نبرد با دشمنان ولایت ؛ و ثالثا به سوگ نشستن خویش در باره آنان – که عملى محبوب خداوند است – مى تواند باشد.

شبیه به این سخن گفتار شهید بلند مرتبه عابس بن ابی شبیب شاکری است چنانکه عباس بن ابى شبیب شاکرى نیز در روز عاشورا به شوذب ، هم پیمان خویش ، گفت : اى شوذب چه در دل دارى ؟

گفت : اینکه با تو در رکاب فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله بجنگم تا کشته شوم .
عباس گفت : من هم درباره تو همین گونه فکر مى کردم ، پس در مقابل ابا عبدالله به پیکار پرداز تا در مصیبت تو از خداوند اجر طلبم ، چنانکه در مصیبت سایر اصحاب حضرتش ‍ براى خودم اجر مى طلبم ، و اگر کسى نزدیکتر از تو به من بود دوست داشتم در برابرم به خون خود در غلتد تا در مصیبتش به پاداش الهى نایل آیم ، زیرا امروز روزى است که هر مقدار مى توانیم باید اجر و پاداش به دست آوریم ، که بعد از این دنیا دیگر عملى در کار نبوده و صرفا باید حساب پس دهیم . لازم به ذکراست که هرچه مصیبت انسان بزرگترباشد اجروپاداش او نیز بزرگتر خواهد بود همانطورکه درکتاب اصول کافی از حضرت امام محمد باقر (ع)نقل میکند :بلاهای پیامبران وبعداز آنها وصی آنها شدیدتراز بقیه مردم بود واز اینرواجرفراوان داشتند.

 به احتمال قوى عبارت حضرت عباس چنین بوده است:

« تا انتقام خون شما را بگیرم» ، ولى به هرحال سخنان حضرت تصحیف یا تحریف شده است

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی