پایگاه تخصصی شعرحضرت ابوالفضل علیه السلام

در عقل نمی گنجد این نکته که در عالم

لب تشنه کسی ماند با منصب سقایی

[ صلوات ]

غلام عباس(ع)

نیست کم قدر تر از تذکره ی کرببلا

مشهدی را که « علمدار » کند هدیه به ما

[ صلوات ]

غلام عباس(ع)

دم افطار که بی تاب تر و تشنه ترم

می شوم غرق علمدار... عمو... آب... حرم

[ صلوات ]

غلام عباس(ع)

در خم طره موی تو عجب غوغائیست

هر که آمد به تماشا به نمازش نرسید

[ صلوات ]

غلام عباس(ع)

دو سه شب بدمستی، حال خوشی داد به ما

وعده ی بعدی ما شارع بین الحرمین...

[ صلوات ]

غلام عباس(ع)

ببند گردن من را به پای زنجیرت

بیا بزن سر من را حلال شمشیرت

[ صلوات ]
غلام عباس(ع)

تو آبی و به آب تو را احتیاج نیست

پس این فرات بود که با تو وضو گرفت

[ صلوات ]

غلام عباس(ع)

نگاهش کهکشان را تاب می داد

شب تاریک را مهتاب می داد

اگر یک دست در تن داشت عباس

تمام کربلا را آب می داد

شاعر : احمد سوسرایی

 

غلام عباس(ع)