در عقل نمی گنجد این نکته که در عالم
لب تشنه کسی ماند با منصب سقایی
[ صلوات ]
نیست کم قدر تر از تذکره ی کرببلا
مشهدی را که « علمدار » کند هدیه به ما
[ صلوات ]
دو سه شب بدمستی، حال خوشی داد به ما
وعده ی بعدی ما شارع بین الحرمین...
[ صلوات ]
نگاهش کهکشان را تاب می داد
شب تاریک را مهتاب می داد
اگر یک دست در تن داشت عباس
تمام کربلا را آب می داد
شاعر : احمد سوسرایی